سخته..
سختــــــه...
وقتی دلـــــت گرفته !
بیخودی به گوشــــی زل بزنی ؛
درحالــی که می دونی هیچکس تـــو هیچ
جای دنیا حواسش به تــــو نیست ،
حتی تو مجـــــازیش....
وقتی بهت فکر میکنم مثل یه احمق لبخند میزنم!
سختــــــه...
وقتی دلـــــت گرفته !
بیخودی به گوشــــی زل بزنی ؛
درحالــی که می دونی هیچکس تـــو هیچ
جای دنیا حواسش به تــــو نیست ،
حتی تو مجـــــازیش....
رو ₡مُـــــــــــــخِ₡
مـــا ✘ نَبـــــــــاشْ ✘
با هَــرکـی میخــوای . . .
بـــــــاشْ
این روزا...
نمیشه با کسی درد دل کرد...
تا ثابت نکنه...
از تو بدبخت تره...
ول کن نیست...
مشترک مورد نظر خطشو
✘ تـــورو
✘ احســـاستو
✘ عشـــقتو
✘ وجـــــــــودتو
به یـکی دیگه که کارای بهتر بلد بود
فروخــــــت
حال من مثل دودهای تهران است
ساکت اما کشنده و مهلک
ولی حال تو چو مسئولین
بی خیال جماعت ویران
میگُفت:
آتیش میزَنم
اونیکِہ جُدآمون کُنِہ!
آتیش گِرِفتم...
وَقتی فَهمیدَم
خـودِش وآسِـہ جُدآیـیمـون تَـلآش میکـنہ :)
من همونی ام که میبینه و هیچی نمیگه،
توام فکر میکنی هیچی ندید ...
خدایا؛
دمت گرم
تا تُ بخوای
به داد من برسی،
من به تو رسیدم
بیخیال ...
+چرا شبا زود نمیخوابی؟
-ما میخوایم زود بخوابیم آقای قاضی
فکرو خیال نمیذاره...
#شبتون_بیغم
یه بازی هست:
به نام لاشی بازی، هر کی به ما خورد سه تا کاپ جهانی توش داشت :)
+ چی شد کم حرف شدی؟
- وقتی زیاد حرف میزدم، زودتر میفهمیدن دیوونم، زودتر میرفتن
+ الان کم حرف میزنی، نمیفهمن؟
- نه نمیفهمن، فقط حوصلهشون سر میره، بازم زودتر میرن!
خـــــاکـــے کـــــہ باشے
زود آسـفالتِتـــــ مےکننــــ
تنـهـــــا تر از اونمـــــ...
کهـــ از رفـتـنـــــــ...
بـتـرسـونے مـنـو...
دلم گرفته اما.....
سکوت میکنم....
بگذار حرفها....
آنقدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند!!!..
تو شب از ترس نمیری بشاشــے
اونوقت به من میگـے ادم لاشــے
مَن
مثلِ هَمیشه..
بَرایِ تو می نویسَم..!!
تو..
به نیّتِ هَرکه "دوست داری"
بِخوان …!!
این یڪے رو نمےگم بـ سلامـــــتے
میـــگم تـــــوف بہ اون قلبے ڪ هنوزݦ بـــا دیدن عڪـــست
میتـــپہ و اشڪے ڪہ سرازیـــر میشہ
همیــــن
در دنیایی که همه
گرگ هستند یا گوسفند.
ترجیح میدهم چوپان باشم.
همدیگر را بدرید ۰ ۰ ۰
من نی می زنم ۰ ۰ ۰
بَارونـ میاد
ازوَقتیـ رَفتیـ
اشِکـ ازمـ مِثلـ بَارونـ میاد
♚آرہ شــَرمـَنـــدم
وَلــی نـــــه اَز تــو....
اَز آدَمــی ڪــــہ
شــُـدَم بــَعـد اَز تــو♚
بعد رفتنت موهامو ک هیچ تموم بدنمو با تیغ زدم /:
بعضی وقتا از خودمم بیخود میشم ..!
این روزا فقط میشه به
✘†عزرائیــــــ†ـــل✘†
اعتماد کرد…
چون لااقل✘ قــــــــصد ونــــــــــیتش ✘مشخصه…!
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮﯼ ﮐﻪ ﺻﺎحب ﮐﺎﺭش ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؛
ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮ ﻋﻮض ﮐﻨﻪ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ
امــــا ﯾﺎﺩ ﺧﺮﺝ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﯾﻀﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ، ﯾﺎﺩ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ ، ﺟﻬﯿﺰﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮش ، ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﺵ …
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺻﺎحب ﮐﺎﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ !
رفـت
بهش گفتم چرا مییری هیچی نگفت
بهش گفتم مشکلت چیه هیچی نگفت
بهش گفتم دوست دارم هیچی نگفت
بهش گفتم مگ نمیگفتی دیونتم هیچی نگفت
بهش گفتم چرا برام دیگ لالای نمیخونی
بهش گفتم دلم واسه صدات تنگ شده هیچی نگفت
بهش ...
بهش ...
بهش ...
بهم گفت از تو بهترشو پیدا کردم
هـیــــــــــــــــچـیـــ نـــگـفــتـم
بهش گفتم: هر سوالي بپرسم راستش رو جواب ميدي؟
گفت: اره.
دروغ گفت، مگه ميشه هر سوالي رو راست جواب داد؟
به روش نياوردم، گفتم بذار دروغ بگه، فقط بگه همين كه حرف بزنيم خودش كليه، حالا راست و دروغش چه فرقي واسه من داره.
گفتم: دوس داري ؟
گفت: چي رو ؟
گفتم: غذا رو، دمپختك دوس داري يا داري به زور ميخوري؟
گفت: دوس دارم.
دروغ گفت، خودم يادمه يه روز خيلي وقت پيش ها گفته بود بدش مياد. به روش نياوردم.
گفت: همين ؟
گفتم: چي همين ؟
گفت: همين ؟ سوالت همين بود ؟
گفتم: اره .
دروغ گفتم؛ ترسيدم اگه مي پرسيدم من رو چي؟ من رو دوست داري؟ اگه از رو مجبوري، از رو رودرواسي ميگفت اره چي؟ اگه دروغ ميگفت و منم باورم ميشد چي؟ نپرسيدم.
قاشق آخر رو با بي ميلي خورد و رفت كنار، از توي پاكت يه سيگار برداشت و روشن كرد.
چقدر سيگار به انگشت هاي باريكش مي يومد.
گفتم: عين خواب ميموني، واقعي راستكي دقيق و با همه ي جزئيات انگار تا آخرش ميموني، همون موقع كه مطمئنم از واقعي بودنت ميري، تموم ميشي، هيچ چيزه رفتني اي نميتونه راست باشه، عين يه دروغ بزرگي.
خنديد سرش رو تكون داد و گفت كه اين دفعه ميمونه.
دروغ گفت.
جانِ دل
مگر میشود تو باشی
دستانت در دستانم قفل باشد
آرزویی دیگر داشته باشم؟!
سلامتی رفیقی که
وقتی دلش تنگه سراغ مارو میگیره
نه وقتیکه کارش لنگه
به سلامّتی فاز سنَـگیـِن